سلامی دوباره به دوستای عزیز.
بازم میخوام یکی از بههههههترین خاطره هاموبگم که دیشب اتفاق افتاد!
ما دیشب به اتفاق خانواده خودمو خانواده یکی از دوستانم که با فامیلاشون بودن
و یکی از دوستام رفتیم پارک.
یکی از دوستام گفت بریم اژدر سوار بشیم.
منم ظرفیت ندارم چندین چند سال هم از ترس اینکه یهو فشارم نیوفته با اینکه
دلم میخواسته اژدر سوار بشم اما نشدم!
خلاصه با اصرار دیشب سوار شدم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
قبل از اینکه سوار بشیم پاهام شل شده بود...!
سوار که شدیم اولاش که اروم بود نمیترسیدم نگاه میکردم اما تند که شد دیگه
نتونستم!سرم پایین بود چشمامم بستم یه لحظه چشممو باز میکردم بازم
نمیتونستم چشممو میستم دوباره.خلاصه که وقتیم داشت وایمیستاد اروم شده
بود نگاه کردم.خیییییییییییییییییییلی میرفت بالا وحححححشتناک بود!
اما بقیه دوستام انگار نه انگار...
اما کلا خیییییییییییییییییییییییییییلی خیلی خوش گذشت!
از دوستام واقعا از همینجا تشکر ویییییییییژه میکنم!
اما خیلی ترسناک بودااااااااااااااا....
اهان اینم خیلی باحال بود
دخترا که سوار میشدن جییییییییییییغ میزدن بسه بسه نگهش دار دیگه
اما پسرا دست میزندن:دوباره...دوباره!!!!!!!!!!!!
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2